معنی فارسی intermorainic

B2

به زمین‌های واقع در میان موراین‌ها اشاره دارد که از باقی‌مانده‌های یخ‌چال‌ها تشکیل شده‌اند.

Relating to areas located between moraines.

example
معنی(example):

منطقه‌های بین‌مورائینی برای درک حرکات یخی ضروری هستند.

مثال:

The intermorainic areas are crucial for understanding glacial movements.

معنی(example):

نقشه‌ها ویژگی‌های بین‌مورائینی چشم‌انداز را نشان می‌دادند.

مثال:

Maps showed intermorainic features of the landscape.

معنی فارسی کلمه intermorainic

: معنی intermorainic به فارسی

به زمین‌های واقع در میان موراین‌ها اشاره دارد که از باقی‌مانده‌های یخ‌چال‌ها تشکیل شده‌اند.