معنی فارسی interpenetrable
C1قابل نفوذ متقابل، به حالتی اشاره دارد که دو یا چند چیز میتوانند به طور همزمان در یکدیگر وجود داشته باشند.
Capable of penetrating each other; used to describe materials or concepts that can exist simultaneously in overlapping spaces.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مواد استفاده شده در آزمایش، قابلیت نفوذ متقابل داشتند و واکنشهای منحصر به فردی را به همراه داشتند.
مثال:
The materials used in the experiment were interpenetrable, allowing for unique reactions.
معنی(example):
مفهوم فضاهای نفوذ متقابل در هنر، تجربهی دیداری پویا را ایجاد میکند.
مثال:
The concept of interpenetrable spaces in art creates a dynamic viewing experience.
معنی فارسی کلمه interpenetrable
:
قابل نفوذ متقابل، به حالتی اشاره دارد که دو یا چند چیز میتوانند به طور همزمان در یکدیگر وجود داشته باشند.