معنی فارسی interpenetrant

C2

دارای ویژگی نفوذ متقابل، به حالتی که اجزای مختلف می‌توانند بدون ممانعت در یکدیگر وجود داشته باشند.

Having the quality of penetrating or being able to coexist in the same space.

example
معنی(example):

ماهیت نفوذ متقابل برخی گازها به آنها اجازه می‌دهد به آسانی با یکدیگر ترکیب شوند.

مثال:

The interpenetrant nature of certain gases allows them to mix easily.

معنی(example):

در فیزیک، میادین نفوذ متقابل می‌توانند به روش‌های پیچیده بر یکدیگر تأثیر بگذارند.

مثال:

In physics, interpenetrant fields can influence one another in complex ways.

معنی فارسی کلمه interpenetrant

: معنی interpenetrant به فارسی

دارای ویژگی نفوذ متقابل، به حالتی که اجزای مختلف می‌توانند بدون ممانعت در یکدیگر وجود داشته باشند.