معنی فارسی interpenetrative
C1مربوط به یا ناشی از نفوذ متقابل، به کارهایی اشاره دارد که در آنها عناصر مختلف به طور همزمان اثرگذارند.
Relating to processes or analyses that involve mutual penetration or influence.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحلیل نفوذ متقابل بینشهای عمیقتری به مشکل ارائه داد.
مثال:
The interpenetrative analysis provided deeper insights into the problem.
معنی(example):
تکنیکهای نفوذ متقابل در طراحی نوآوری را پرورش میدهند.
مثال:
Interpenetrative techniques in design foster innovation.
معنی فارسی کلمه interpenetrative
:
مربوط به یا ناشی از نفوذ متقابل، به کارهایی اشاره دارد که در آنها عناصر مختلف به طور همزمان اثرگذارند.