معنی فارسی interpermeate
B1نفوذ متقابل و بر همچسبیدن در میان مواد یا عناصر مختلف.
To permeate or spread throughout, often mutually.
- VERB
example
معنی(example):
عطر ادویهها در حین پخت در غذا نفوذ میکند.
مثال:
The flavors of the spices will interpermeate the dish as it cooks.
معنی(example):
بارانها و بادها به آلودگیها کمک میکند تا در لایههای خاک نفوذ کنند.
مثال:
Rains and winds will help the pollutants interpermeate the soil layers.
معنی فارسی کلمه interpermeate
:
نفوذ متقابل و بر همچسبیدن در میان مواد یا عناصر مختلف.