معنی فارسی interpervade

B1

نفوذ کامل یک اصل یا احساس در تمام جنبه‌های یک موضوع یا محیط.

To spread throughout; to be present thoroughly.

example
معنی(example):

روح همکاری در فرهنگ این سازمان نفوذ خواهد کرد.

مثال:

The spirit of cooperation will interpervade the organization's culture.

معنی(example):

در یک دوستی خوب، اعتماد باید در هر تعامل نفوذ کند.

مثال:

In a good friendship, trust should interpervade every interaction.

معنی فارسی کلمه interpervade

: معنی interpervade به فارسی

نفوذ کامل یک اصل یا احساس در تمام جنبه‌های یک موضوع یا محیط.