معنی فارسی interradial
B1مربوط به نقاط و اتصالات که در مرز بین شعاعها قرار دارند.
Related to regions or connections between rays or radial structures.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتصالات بین شعاعی در سیستم برای عملکرد آن حیاتی است.
مثال:
The interradial connections in the system are crucial for its function.
معنی(example):
منطقههای بین شعاعی اغلب در طراحیهای معماری نادیده گرفته میشوند.
مثال:
Interradial areas are often overlooked in architectural designs.
معنی فارسی کلمه interradial
:مربوط به نقاط و اتصالات که در مرز بین شعاعها قرار دارند.