معنی فارسی interradiate
B2به تابش یا انتشار نور یا انرژی در میان ساختارهای مختلف اشاره دارد.
To radiate in between or among rays or other sources.
- VERB
example
معنی(example):
چراغها بهصورت متقاطع تابش میکنند تا اثر خیرهکنندهای ایجاد کنند.
مثال:
The lights interradiate to create a stunning effect.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند ایدههای خود را در پروژه همکاری میانتابی کنند.
مثال:
They decided to interradiate their ideas in the collaborative project.
معنی فارسی کلمه interradiate
:به تابش یا انتشار نور یا انرژی در میان ساختارهای مختلف اشاره دارد.