معنی فارسی interradially
B1بهطور بین شعاعی، مرتبط با رشد یا توسعه در راستای شعاعها.
In a manner that relates to regions between rays or radial directions.
- ADVERB
example
معنی(example):
شاخهها بهصورت بین شعاعی رشد میکنند تا حداکثر نور خورشید را جذب کنند.
مثال:
The branches grow interradially to maximize sunlight exposure.
معنی(example):
این گونه بهصورت بین شعاعی به محیطهای مختلف تطبیق مییابد.
مثال:
The species adapts interradially to various environments.
معنی فارسی کلمه interradially
:بهطور بین شعاعی، مرتبط با رشد یا توسعه در راستای شعاعها.