معنی فارسی interregimental
B2مربوط یا تعلق به روابط و تعاملات بین چندین گردان در یک سازمان نظامی.
Relating to interactions or activities between different military regiments.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جلسات میانگردان به بهبود همکاری بین واحدهای نظامی مختلف کمک کرد.
مثال:
The interregimental meetings helped improve cooperation among different military units.
معنی(example):
رقابتهای میانگردان که بر روحیه صمیمیت تأکید میکردند، برگزار شد.
مثال:
There were interregimental competitions that fostered camaraderie.
معنی فارسی کلمه interregimental
:
مربوط یا تعلق به روابط و تعاملات بین چندین گردان در یک سازمان نظامی.