معنی فارسی interregionally
B1به صورت بین منطقهای، مربوط به یا در نتیجه تعاملات یا روابط بین مناطق مختلف.
In a manner that involves or relates to interactions between different regions.
- ADVERB
example
معنی(example):
این توافق اجازه همکاریهای هماهنگ بین مناطق مختلف برای بهبود تجارت را میدهد.
مثال:
The agreement allows for interregionally coordinated efforts to improve trade.
معنی(example):
کنفرانس متخصصانی که بر مناطق مختلف تمرکز داشتند را گرد هم آورد تا چالشهای مشترک را بحث کنند.
مثال:
The conference brought together interregionally focused experts to discuss shared challenges.
معنی فارسی کلمه interregionally
:
به صورت بین منطقهای، مربوط به یا در نتیجه تعاملات یا روابط بین مناطق مختلف.