معنی فارسی interruled
B1کاغذی که بر روی آن خطوط متداخل یا عمودی کشیده شده است.
Paper that is ruled with lines, typically used for writing or drawing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این کاغذ با خطوطمتداخل طراحی شده است تا به دانشآموزان کمک کند خطهای صاف بنویسند.
مثال:
The paper was interruled to help students write straight lines.
معنی(example):
او دفترهای دارای خطوط متداخل را برای طرحهایش ترجیح میداد.
مثال:
She preferred interruled notebooks for her sketches.
معنی فارسی کلمه interruled
:
کاغذی که بر روی آن خطوط متداخل یا عمودی کشیده شده است.