معنی فارسی interruptedly
B1به صورت قطع و وصل، به وضعیتی اطلاق میشود که در حال صحبت یا عمل، وقفهایی ایجاد شود.
In a manner that indicates an interruption.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در حین ارائه به طور قطع و وصل صحبت کرد.
مثال:
He spoke interruptedly during the presentation.
معنی(example):
برنامه تلویزیونی به طور قطع و وصل برای ارائه خبر فوری قطع شد.
مثال:
The TV show was interruptedly cut to bring breaking news.
معنی فارسی کلمه interruptedly
:
به صورت قطع و وصل، به وضعیتی اطلاق میشود که در حال صحبت یا عمل، وقفهایی ایجاد شود.