معنی فارسی interruptable

B1

قابل قطع، به حالتی اطلاق می‌شود که امکان قطع یا متوقف کردن وجود داشته باشد.

Capable of being interrupted.

example
معنی(example):

جلسه قابل قطع کردن بود اگر کسی سؤالی داشت.

مثال:

The meeting was interruptable if anyone had questions.

معنی(example):

سخنرانی او برای روشن‌سازی قابل قطع کردن بود.

مثال:

Her speech was interruptable for clarifications.

معنی فارسی کلمه interruptable

: معنی interruptable به فارسی

قابل قطع، به حالتی اطلاق می‌شود که امکان قطع یا متوقف کردن وجود داشته باشد.