معنی فارسی interscribing

B1

عمل یادداشت‌برداری یا نوشتن در بین متون موجود.

The act of writing between existing written material.

example
معنی(example):

یادداشت‌برداری در حین سخنرانی‌ها می‌تواند به روشن شدن بحث‌ها کمک کند.

مثال:

Interscribing during lectures can help clarify discussions.

معنی(example):

یادداشت‌برداری در میان متن به درک بهتر موضوعات پیچیده کمک می‌کند.

مثال:

Interscribing allows for better understanding of complex topics.

معنی فارسی کلمه interscribing

: معنی interscribing به فارسی

عمل یادداشت‌برداری یا نوشتن در بین متون موجود.