معنی فارسی intersticial
B2به بافتها یا ساختارهایی اطلاق میشود که در فاصله بین سایر بافتهای اصلی قرار دارند.
Relating to or situated in the spaces between tissues.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافتهای بینابینی برای عملکرد ارگانها ضروری هستند.
مثال:
The intersticial tissues are crucial for organ function.
معنی(example):
پزشک نقش سلولهای بینابینی را توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the role of intersticial cells.
معنی فارسی کلمه intersticial
:
به بافتها یا ساختارهایی اطلاق میشود که در فاصله بین سایر بافتهای اصلی قرار دارند.