معنی فارسی interstimulate
B2تحریک همزمان یا متقابل سیستمها یا قسمتهای مختلف به منظور بهبود عملکرد یا پاسخ.
To stimulate different systems or parts simultaneously with the aim of enhancing function or response.
- VERB
example
معنی(example):
محققان هدف دارند که مناطق مختلف مغز را تحریک کنند.
مثال:
Researchers aim to interstimulate various brain regions.
معنی(example):
این درمان به گونهای طراحی شده است که اتصالات عصبی را تحریک کند.
مثال:
The therapy is designed to interstimulate neural connections.
معنی فارسی کلمه interstimulate
:
تحریک همزمان یا متقابل سیستمها یا قسمتهای مختلف به منظور بهبود عملکرد یا پاسخ.