معنی فارسی interventional

B1

مداخله‌ای، توصیفی برای روش‌هایی که به طور فعال در فرایند درمان یک بیماری عمل می‌کنند.

Related to or denoting intervention in order to improve a condition or situation.

example
معنی(example):

رویکرد مداخله‌ای به بهبود وضعیت بیمار کمک کرد.

مثال:

The interventional procedure helped to improve the patient's condition.

معنی(example):

درمان‌های مداخله‌ای اغلب در پزشکی مدرن استفاده می‌شوند.

مثال:

Interventional therapies are often used in modern medicine.

معنی فارسی کلمه interventional

: معنی interventional به فارسی

مداخله‌ای، توصیفی برای روش‌هایی که به طور فعال در فرایند درمان یک بیماری عمل می‌کنند.