معنی فارسی intolerantly
B2به طرز غیرقابل تحمل، به معنای ابراز نظرات یا احساسات به شیوهای که نشانه عدم تحمل باشد.
In a manner that shows a lack of tolerance for different opinions or behaviors.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیرقابل تحملی درباره کسانی که با او مخالف بودند صحبت کرد.
مثال:
He spoke intolerantly about those who disagreed with him.
معنی(example):
نظراتی که به طرز غیرقابل تحمل بیان شد، موجب تقسیم در گروه شد.
مثال:
The intolerantly expressed views caused division in the group.
معنی فارسی کلمه intolerantly
:
به طرز غیرقابل تحمل، به معنای ابراز نظرات یا احساسات به شیوهای که نشانه عدم تحمل باشد.