معنی فارسی intracerebral

C1

مربوط به داخل مغز، به ویژه در زمینه شرایط پزشکی و آسیب‌ها.

Pertaining to the inside of the brain, especially in a medical context.

example
معنی(example):

خونریزی داخل مغزی می‌تواند بسیار جدی باشد.

مثال:

An intracerebral hemorrhage can be very serious.

معنی(example):

اسکن شواهدی از یک توده داخل مغزی نشان داد.

مثال:

The scan showed evidence of an intracerebral mass.

معنی فارسی کلمه intracerebral

: معنی intracerebral به فارسی

مربوط به داخل مغز، به ویژه در زمینه شرایط پزشکی و آسیب‌ها.