معنی فارسی intracerebrally

B2

به روشی که در داخل مغز انجام می‌شود، معمولاً در زمینه پزشکی.

In a manner that involves the inside of the brain, typically in a medical setting.

example
معنی(example):

دارو به صورت داخل مغزی تجویز شد تا تأثیر آن را افزایش دهد.

مثال:

The medication was delivered intracerebrally to enhance its effects.

معنی(example):

این تکنیک برای معرفی درمان‌ها به صورت داخل مغزی استفاده می‌شود.

مثال:

This technique is used to introduce therapies intracerebrally.

معنی فارسی کلمه intracerebrally

: معنی intracerebrally به فارسی

به روشی که در داخل مغز انجام می‌شود، معمولاً در زمینه پزشکی.