معنی فارسی intrachordal

B2

مربوط به داخل رشته‌های صوتی، که در تولید صدا نقش دارند.

Pertaining to the inside of the vocal cords, which are involved in sound production.

example
معنی(example):

یک ضایعه داخل طنابی می‌تواند بر لرزش طناب‌های صوتی تأثیر بگذارد.

مثال:

An intrachordal lesion can affect vocal cord vibration.

معنی(example):

عمل جراحی ممکن است برای برداشتن یک توده داخل طنابی ضروری باشد.

مثال:

Surgery may be required to remove an intrachordal growth.

معنی فارسی کلمه intrachordal

: معنی intrachordal به فارسی

مربوط به داخل رشته‌های صوتی، که در تولید صدا نقش دارند.