معنی فارسی intrameningeal
C1درون غشای مغز، به حالتی اشاره دارد که در آن عفونت یا آسیب در غشای مغزی اتفاق میافتد.
Pertaining to or occurring within the meninges, the protective coverings of the brain and spinal cord.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عفونت به صورت درونپردهای یافت شد که بر غشاهای حفاظتی تأثیر میگذارد.
مثال:
The infection was found to be intrameningeal, affecting the protective membranes.
معنی(example):
یک تزریق درونپردهای میتواند کمک کند تا دارو مستقیماً به ناحیه منتقل شود.
مثال:
An intrameningeal injection can help deliver medication directly to the area.
معنی فارسی کلمه intrameningeal
:
درون غشای مغز، به حالتی اشاره دارد که در آن عفونت یا آسیب در غشای مغزی اتفاق میافتد.