معنی فارسی intrametropolitan
B2درون یک کلانشهر، به مناطقی اشاره دارد که در داخل محدودیتهای یک شهر بزرگ قرار دارند.
Existing or occurring within a metropolitan area.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیستمهای حمل و نقل درونکلانشهری قسمتهای مختلف شهر را به هم متصل میکنند.
مثال:
Intrametropolitan transport systems connect different parts of the city.
معنی(example):
منطقه درونکلانشهری به خاطر فرهنگ متنوعش شناخته میشود.
مثال:
The intrametropolitan area is known for its diverse culture.
معنی فارسی کلمه intrametropolitan
:
درون یک کلانشهر، به مناطقی اشاره دارد که در داخل محدودیتهای یک شهر بزرگ قرار دارند.