معنی فارسی intramyocardial
C1درون بافت قلب، به جنبههای مربوط به میوکارد یا بافت عضلانی قلب اشاره دارد.
Relating to or situated within the myocardial tissue of the heart.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درمان به لایه درونمیوکارد قلب هدفگذاری شد.
مثال:
The treatment targeted the intramyocardial layer of the heart.
معنی(example):
تزریقهای درونمیوکاردی میتوانند برای ارائه مستقیم عوامل درمانی استفاده شوند.
مثال:
Intramyocardial injections can be used to directly apply therapeutic agents.
معنی فارسی کلمه intramyocardial
:
درون بافت قلب، به جنبههای مربوط به میوکارد یا بافت عضلانی قلب اشاره دارد.