معنی فارسی intraserous

B1

در اصطلاح پزشکی، مربوط به فضای درون سروز، غشای نازکی که اندام‌ها را احاطه می‌کند.

Relating to or occurring in the space within a serous membrane.

example
معنی(example):

تزریق در فضای داخل سروز انجام شد تا التهاب جلوگیری شود.

مثال:

The injection was given in the intraserous space to prevent inflammation.

معنی(example):

داروهای داخل سروز معمولاً در حین جراحی‌ها استفاده می‌شوند.

مثال:

Intraserous medications are often used during surgeries.

معنی فارسی کلمه intraserous

:

در اصطلاح پزشکی، مربوط به فضای درون سروز، غشای نازکی که اندام‌ها را احاطه می‌کند.