معنی فارسی intrasynovial

B1

مرتبط با فضای داخلی سینوویال، مایع لیز به داخل مفاصل.

Relating to or situated within the synovial membrane or joint space.

example
معنی(example):

تزریق در فضای داخل سینوویال قرار داده شد تا درد کاهش یابد.

مثال:

The injection was placed in the intrasynovial space to reduce pain.

معنی(example):

تزریق‌های داخل سینوویال درمان‌های رایجی برای اختلالات مفصلی هستند.

مثال:

Intrasynovial injections are common treatments for joint disorders.

معنی فارسی کلمه intrasynovial

:

مرتبط با فضای داخلی سینوویال، مایع لیز به داخل مفاصل.