معنی فارسی intrathyroid

B1

مربوط به ساختارهای درون غده تیروئید.

Relating to structures within the thyroid gland.

example
معنی(example):

در طول سونوگرافی، یک ندول اینتراتیروئیدی شناسایی شد.

مثال:

An intrathyroid nodule was detected during the ultrasound.

معنی(example):

منطقه اینتراتیروئیدی برای تنظیم هورمون‌ها حیاتی است.

مثال:

The intrathyroid area is crucial for hormone regulation.

معنی فارسی کلمه intrathyroid

:

مربوط به ساختارهای درون غده تیروئید.