معنی فارسی intravascularly

B1

درون‌عروقی، به روشی اشاره دارد که در آن ماده‌ای مستقیماً به داخل رگ‌ها وارد می‌شود.

Relating to or occurring within a blood vessel.

example
معنی(example):

دارو به صورت درون‌عروقی برای اثر سریع تجویز شد.

مثال:

The medication was administered intravenously for rapid effect.

معنی(example):

او توضیح داد که چگونه مایعات را به صورت درون‌عروقی در شرایط اضطراری ارائه دهند.

مثال:

He explained how to deliver fluids intravascularly in emergencies.

معنی فارسی کلمه intravascularly

:

درون‌عروقی، به روشی اشاره دارد که در آن ماده‌ای مستقیماً به داخل رگ‌ها وارد می‌شود.