معنی فارسی inustion

B1

عدم نیاز، بی‌فایده بودن، نقص در کارایی.

The state of being useless or unnecessary.

example
معنی(example):

عدم نیاز به قوانین قدیمی بسیاری را گیج کرده بود.

مثال:

The inustion of the old laws confused many.

معنی(example):

عدم نیاز به سیاست‌های سازمانی مشکلاتی ایجاد کرد.

مثال:

Inustion in the organization's policies caused issues.

معنی فارسی کلمه inustion

: معنی inustion به فارسی

عدم نیاز، بی‌فایده بودن، نقص در کارایی.