معنی فارسی invigilancy
B1نظارت، خصوصاً در حین امتحانات، برای اطمینان از اینکه هیچگونه تقلبی انجام نشود.
The act of supervising students during an examination to prevent cheating.
- NOUN
example
معنی(example):
نظارت بر امتحان اطمینان حاصل کرد که هیچکس نتواند تقلب کند.
مثال:
The invigilancy of the exam ensured that no one could cheat.
معنی(example):
در طول دوره نظارت، به دانشآموزان اجازه استفاده از تلفنهای خود داده نشد.
مثال:
During the invigilancy period, students were not allowed to use their phones.
معنی فارسی کلمه invigilancy
:
نظارت، خصوصاً در حین امتحانات، برای اطمینان از اینکه هیچگونه تقلبی انجام نشود.