معنی فارسی invigorations

B1

مجموعه‌ای از حالات یا فرآیندهای شاداب‌کننده.

Things that invigorate or refresh; acts of invigorating.

example
معنی(example):

تیم در حین اردو چندین شاداب‌کننده را تجربه کرد.

مثال:

The team enjoyed several invigorations during their retreat.

معنی(example):

شادابی‌هایی که آنها در طبیعت یافتند، روحیه‌شان را بازسازی کرد.

مثال:

The invigorations they found in nature revitalized their spirits.

معنی فارسی کلمه invigorations

: معنی invigorations به فارسی

مجموعه‌ای از حالات یا فرآیندهای شاداب‌کننده.