معنی فارسی invigorative

B1

که شاداب‌کننده است، موجب نشاط و انرژی می‌شود.

Serving to invigorate; refreshing or stimulating.

example
معنی(example):

یک برنامه تمرینی شاداب‌کننده برای سلامت خوب ضروری است.

مثال:

An invigorative exercise routine is essential for good health.

معنی(example):

جو شاداب‌کننده کنفرانس، شرکت‌کنندگان را شاداب کرد.

مثال:

The invigorative atmosphere of the conference energized the participants.

معنی فارسی کلمه invigorative

: معنی invigorative به فارسی

که شاداب‌کننده است، موجب نشاط و انرژی می‌شود.