معنی فارسی invigoratively
B1به شکلی که شاداب و نشاطآور باشد.
In an invigorating or stimulating manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور شادابکننده صحبت کرد و به بحث زندگی بخشید.
مثال:
She spoke invigoratively, bringing life to the discussion.
معنی(example):
او به طور شادابکننده با تماشاگران ارتباط برقرار کرد و آنها را الهام بخشید.
مثال:
He engaged with the audience invigoratively, inspiring them.
معنی فارسی کلمه invigoratively
:
به شکلی که شاداب و نشاطآور باشد.