معنی فارسی invigorator

B1

چیزی که موجب شادابی و تجدید انرژی می‌شود.

A person or thing that invigorates.

example
معنی(example):

شاداب‌کننده برای خستگی معجزه می‌کند.

مثال:

The invigorator works wonders for fatigue.

معنی(example):

او یک شاداب‌کننده طبیعی در چای گیاهی یافت.

مثال:

She found a natural invigorator in the herbal tea.

معنی فارسی کلمه invigorator

: معنی invigorator به فارسی

چیزی که موجب شادابی و تجدید انرژی می‌شود.