معنی فارسی invocatory

B2

مربوط به دعا یا آوازهایی که به منظور احضار یا دعوت از قدرت‌ها به کار می‌رود.

Relating to invoking or petitioning; often associated with prayers or rituals.

example
معنی(example):

آوازهای احضاری در تمام معبد طنین انداز شد.

مثال:

The invocatory chants echoed through the temple.

معنی(example):

او در ابتدای جلسه یک دعا احضاری خواند.

مثال:

He delivered an invocatory prayer at the beginning of the meeting.

معنی فارسی کلمه invocatory

:

مربوط به دعا یا آوازهایی که به منظور احضار یا دعوت از قدرت‌ها به کار می‌رود.