معنی فارسی invocative

B2

احضاری، به نحوی که موجب فراخوانی یا دعوت از چیزی شود.

Having the quality of invoking; serving to invoke or call upon.

example
معنی(example):

این شعر لحنی احضاری دارد که خواستار تغییر است.

مثال:

The poem has an invocative tone that calls for change.

معنی(example):

سخنرانی او احضاری بود و مخاطبان را به عمل واداشت.

مثال:

Her speech was invocative, inspiring the audience to take action.

معنی فارسی کلمه invocative

:

احضاری، به نحوی که موجب فراخوانی یا دعوت از چیزی شود.