معنی فارسی invocating

B1

در حال دعوت کردن یا احضار کردن از یک قدرت یا روح.

The act of calling upon or summoning a deity or spirit.

example
معنی(example):

او در حال احضار موزه است تا به او در نوشتن رمانش کمک کند.

مثال:

He is invocating the muse to help him write his novel.

معنی(example):

تیم در حال احضار کردن قدرت کار گروهی برای دستیابی به اهدافشان است.

مثال:

The team is invocating the power of teamwork to achieve their goals.

معنی فارسی کلمه invocating

:

در حال دعوت کردن یا احضار کردن از یک قدرت یا روح.