معنی فارسی inweaving
B1عمل بافته شدن یا به هم بافتن.
The act or process of weaving together different elements.
- VERB
example
معنی(example):
با بافتن سبکهای مختلف میتوان یک تکه زیبا ایجاد کرد.
مثال:
Inweaving different styles can create a beautiful tapestry.
معنی(example):
فرایند بافتن پیچیده است و نیاز به مهارت دارد.
مثال:
The process of inweaving is complex and requires skill.
معنی فارسی کلمه inweaving
:عمل بافته شدن یا به هم بافتن.