معنی فارسی inweight

B1

تبدیل به سنگینی یا بار شدن.

The act of being filled or burdened with weight.

example
معنی(example):

جعبه با کتاب‌های سنگین پر شده بود.

مثال:

The box was inweight with heavy books.

معنی(example):

او به خاطر مسئولیت‌هایی که به دوش داشت، احساس سنگینی می‌کرد.

مثال:

He felt inweight by the responsibilities he carried.

معنی فارسی کلمه inweight

:

تبدیل به سنگینی یا بار شدن.