معنی فارسی irreclaimed
B1اصطلاحی برای اشاره به وضعیتی که در آن چیزی مانند زمین یا دارایی به حالت قبلی خود برگردانده نشده است.
Not reclaimed; describing something that has not been restored or taken back.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این زمین پس از سالها همچنان بدون بازپسگیری باقی ماند.
مثال:
The land remained irreclaimed after many years.
معنی(example):
آنها دریافتند که ملک بازپسنگرفته شده برای توسعه نامناسب است.
مثال:
They found the irreclaimed property unsuitable for development.
معنی فارسی کلمه irreclaimed
:
اصطلاحی برای اشاره به وضعیتی که در آن چیزی مانند زمین یا دارایی به حالت قبلی خود برگردانده نشده است.