معنی فارسی irrepresentableness

B1

غیرقابل بیان بودن، وضعیتی است که در آن چیزی نمی‌تواند به طور کامل یا مناسب بیان شود.

The quality of being impossible to represent or express adequately.

example
معنی(example):

غیرقابل بیان بودن احساسات خاص, آنها را سخت برای بیان می‌کند.

مثال:

The irrepresentableness of certain emotions makes them hard to express.

معنی(example):

کار هنرمند معمولاً بازتاب‌دهنده غیرقابل بیان بودن تجربه انسانی است.

مثال:

The artist's work often reflects the irrepresentableness of human experience.

معنی فارسی کلمه irrepresentableness

:

غیرقابل بیان بودن، وضعیتی است که در آن چیزی نمی‌تواند به طور کامل یا مناسب بیان شود.