معنی فارسی irruption

B2

ورود ناگهانی و بی‌خبر به یک مکان یا موقعیت.

A sudden and violent entry or occurrence.

example
معنی(example):

حضور ناگهانی حیات وحش کوهنوردان را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The sudden irruption of wildlife surprised the hikers.

معنی(example):

یک ورود ناگهانی ایده‌های جدید می‌تواند جهت‌گیری یک شرکت را تغییر دهد.

مثال:

An irruption of new ideas can change a company's direction.

معنی فارسی کلمه irruption

:

ورود ناگهانی و بی‌خبر به یک مکان یا موقعیت.