معنی فارسی kick someone or something to the curb
B2به کناری انداختن یا دور انداختن کسی یا چیزی، مخصوصاً آنچه که دیگر مفید نیست.
To reject or dismiss someone or something as no longer useful.
- IDIOM
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت عادت‌های بدش را کنار بگذارد.
مثال:
He decided to kick his bad habits to the curb.
معنی(example):
آنها فناوری قدیمی را کنار گذاشتند.
مثال:
They kicked the outdated technology to the curb.
معنی فارسی کلمه kick someone or something to the curb
:
به کناری انداختن یا دور انداختن کسی یا چیزی، مخصوصاً آنچه که دیگر مفید نیست.
