معنی فارسی kickish
B1حالتی که در آن شخص یا حیوان احساس انرژی یا هیجان میکند و ممکن است به فعالیتهای فیزیکی تمایل داشته باشد.
Exhibiting a lively, energetic, or playful demeanor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ در حین بازی حالتی ککیش نشان داد.
مثال:
The dog showed a kickish attitude when playing.
معنی(example):
او بعد از دیدن مسابقه هیجانانگیز حالتی ککیش پیدا کرد.
مثال:
She felt kickish after watching the exciting match.
معنی فارسی کلمه kickish
:
حالتی که در آن شخص یا حیوان احساس انرژی یا هیجان میکند و ممکن است به فعالیتهای فیزیکی تمایل داشته باشد.