معنی فارسی kickee
B1شخصی که در یک بازی یا فعالیت به او ضربه زده میشود یا لگد میخورد.
The person who is kicked or targeted in a game or activity.
- NOUN
example
معنی(example):
شخصی که لگد میخورد باید توپ را دور بزند.
مثال:
The kickee has to dodge the ball.
معنی(example):
در این بازی، شخصی که لگد میخورد سعی میکند از ضربه خوردن جلوگیری کند.
مثال:
In this game, the kickee tries to avoid being hit.
معنی فارسی کلمه kickee
:
شخصی که در یک بازی یا فعالیت به او ضربه زده میشود یا لگد میخورد.