معنی فارسی kickup
B1به پا کردن، ایجاد حرکت و سر و صدا به ویژه در آب و هوا یا یک محیط خاص.
To create movement or disturbance, particularly in a specific environment.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که کمی گرد و خاک در جاده به پا کند.
مثال:
He decided to kick up some dust on the road.
معنی(example):
بچهها در پاییز عاشق به پا کردن برگها هستند.
مثال:
The kids love to kick up leaves in the fall.
معنی فارسی کلمه kickup
:
به پا کردن، ایجاد حرکت و سر و صدا به ویژه در آب و هوا یا یک محیط خاص.