معنی فارسی kilometric

B1

مربوط به کیلومتر یا اندازه‌گیری بر اساس کیلومتر.

Relating to kilometers or measured in kilometers.

example
معنی(example):

مسافتی که مسابقه اندازه‌گیری شد به کیلومتر بود.

مثال:

The race was measured in kilometric distances.

معنی(example):

ما باید مقادیر کیلومتری را به مایل تبدیل کنیم.

مثال:

We need to convert the kilometric values into miles.

معنی فارسی کلمه kilometric

: معنی kilometric به فارسی

مربوط به کیلومتر یا اندازه‌گیری بر اساس کیلومتر.