معنی فارسی kissableness

B1

قابلیت بوسیدن، به نیروی جاذبه عاطفی یا زیبایی که باعث می‌شود افراد تمایل به بوسیدن داشته باشند.

The quality of being kissable; charm or appeal that attracts people to kiss.

example
معنی(example):

قابلیت بوسیدن توله‌سگ همه را شیفته کرد.

مثال:

The kissableness of the puppy charmed everyone.

معنی(example):

قابلیت بوسیدنش آن را به یک مورد پسندیده در بین کودکان تبدیل کرد.

مثال:

Its kissableness made it a favorite among the children.

معنی فارسی کلمه kissableness

: معنی kissableness به فارسی

قابلیت بوسیدن، به نیروی جاذبه عاطفی یا زیبایی که باعث می‌شود افراد تمایل به بوسیدن داشته باشند.