معنی فارسی kissage

B1

بوسه‌ُگری، تعداد یا نوع بوسه‌هایی که در یک موقعیت یا داستان وجود دارد.

The act of kissing; often used informally to refer to romantic interactions.

example
معنی(example):

فیلم شامل بوسه‌های زیادی بود.

مثال:

The movie had a lot of kissage.

معنی(example):

رابطه آنها با بوسه‌های زیاد مشخص شده بود.

مثال:

Their relationship was marked by plenty of kissage.

معنی فارسی کلمه kissage

: معنی kissage به فارسی

بوسه‌ُگری، تعداد یا نوع بوسه‌هایی که در یک موقعیت یا داستان وجود دارد.